با ولایت تا شهادت

متن مرتبط با «فقط خدا می بخشد» در سایت با ولایت تا شهادت نوشته شده است

فقط برای خدا

  •   هرکس برای خدا بیشتر کار کند   بیشتر فحش می‌شنود  ,فقط برای خدا,فقط برای رضای خدا,شعر فقط برای خدا,فقط خدا,فقط خدا را دارم,فقط خدا جونی,فقط خدا می بخشد,فقط خداست,فقط خداوند,فقط خدا میداند ...ادامه مطلب

  • مکالمه بی‌سیمی ظریف و سردار همدانی!

  • آخرین مکالمه بی سیم حاج حسین همدانی و محمد جواد ظریف؛ مقاومت تکلیفه… مفهوم بود جواد جان؟         ما کی تحریم نبودیم؟ تحریم ها برای ما فرصته…   سید فرموده بریم سراغ اقتصاد مقاومتی…     مگه آب رو روی کاروان پسر فاطمه(س) نبستند؟   مگه جنگ ۸ ساله ما یادت رفته؟ ما که زمان   جنگ، سیم خاردار هم نداشتیم… چطور پیروز شدیم؟   دی ماه ۶۵ حسین همدانی فرمانده لشکر قدس بود و    شهید محمد اصغری خواه فرمانده گردان کمیل لشکر :     حسین حسین محمد…   حسین حسین محمد…   حسین همدانی:محمدجان بگوشم   محمد: حاجی پرستوها دارن یکی یکی پر میکشن…   نقل و نبات دشمن زیاد شده…    یه , ...ادامه مطلب

  • بهار فاطمی

  •           بوی بهــار میآید و دلهــای ما همراه ِ نسیــم ِ بهاری به زیارت میرود تا دوباره   با بهـــار ِ باغ ِ شهـــادت ،   شکــوفه ی دلهایمان رنگ و بوی شهادت گیـــرد..   سالهــاست بی شهـــدا   بهارمان ، بهـــار نیست و تنها دلخــوش به بهــار ِ ظهــوریم ،   تا آقامــان بیاید ..   دگر بار ، با آمدن ِ نوروز   به یاد ِ شهــدا در "دوکوهه" دعای ِ " یا محول الحــول ِ والاحــوال " را   به دست ِ نسیم میسپاریم تا شایــد از نـَفــَس ِ شهـــدا ،   دلهایمان تطهیـــر یابد ...       همراه با بهـــار ، به یاد ِ عملیات ِ والفجــــر هشت در "اروند"  ،   کربلای پنـج در "شلمچـه" و ,بهار فاطمی,بهار فاطمیه,بهار فاطمی شعر,بهار فاطمی اس ام اس,بهار فاطمی94,بهار فاطمی تبریک,بهار فاطمی پیامک,بهار فاطمی مبارک,بهار فاطمی روح الله بهمنی,بهار فاطمی تبیان ...ادامه مطلب

  • شهید امیر ناصر سلیمانی

  •   پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه.    نگهبان سردخانه می گفت: یکی از آنها آمد به خوابم و گفت:    ((جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندهید ))   از خواب بیدار شدم.    هر چه فکر می کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛    گفتم ولش کن ،خواب بوده دیگه.   فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم.    دوباره همون جمله رو بهم گفت .این بار فوراً اسمش رو پرسیدم.    گفت: امیرناصر سلیمانی   از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها.    روی سینه ی یکی شان نوشته بود ((شهید امیر ناصر سلیمانی)). بعد ها متوجه شدم ت,شهید امیر ناصر سلیمانی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها